جدول جو
جدول جو

معنی کات بزئن - جستجوی لغت در جدول جو

کات بزئن
فرش کردن سرشاخه های نرم و نازک در آغل، برای جلوگیری از رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حرکت سوار، هنگامی که پاشنه ی پا به شکم اسب بزند دا اسب به
فرهنگ گویش مازندرانی
جفت دادن، آمیزاندن، حجامت کردن، جوانه زدن گیاهان و درختان
فرهنگ گویش مازندرانی
ناخواسته شاشیدن، از دست دادن مواد قندی بعضی غذاها در اثر
فرهنگ گویش مازندرانی
صید ماهی با سه شاخه ی آهنی
فرهنگ گویش مازندرانی
نیش زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب را از درازا به گونه ی ورقه ای بریدن، قطع کردن شاخه با
فرهنگ گویش مازندرانی
شور زبانی، در باور عامیانه سخنی که شوم باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
فشار آوردن، زور زدن، کسی را در برابر معذوریت اخلاقی قرار
فرهنگ گویش مازندرانی
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتاب کردن چیزی به سوی نشانه
فرهنگ گویش مازندرانی
دست زدن و شادمانی کردن، هم زدن، هم زدن آش های نذری که جنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
چماق زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای پاشیده شدن چیزهای آبکی به اطراف، ترشح کردن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشاندن خاک و خل به وسیله ی مرغ و پرنده، هق هق کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
قاچ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
به پهلو غلتیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
قدم زدن، گام برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
کپک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سوت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
با فشار و با صدا جهیدن هر چیز آبکی و نرم، پاشیده شدن مایع
فرهنگ گویش مازندرانی
همه را خبر کردن، اعلام کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دروغ گفتن، چاخان کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چیزی را با فشار در سوراخ و شکافی نهادن، فریب دادن، سرکسی
فرهنگ گویش مازندرانی
بوجاری کردن دانه ها با طبق، پارو و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد کردن ناخود آگاه پا، به اجسام
فرهنگ گویش مازندرانی